یعقوب لیث صفاری که بود؟ زنده کننده زبان پارسی با شخصیت پهلوانی

14

یعقوب لیث صفاری که بود؟

یعقوب صفاری، فرزند لیث؛ و رویگری از مردم سیستان بود. مورخان، تاریخ تولد او را  سال ۲۰۶ یا ۲۰۷ ه‍.ق تخمین زده اند. البته با حدس و گمان و به احتمال قوی تاریخ تولد یعقوب بین سال‌های ۲۰۰ تا ۲۰۷، اوایل قرن سوم هجری است.

یعقوب از دوران کودکی اش، در سیستان، علاقه مند به داستان‌های شاهنامه بود. او که با جان و دل داستانهای پهلوانی زال، سام و نریمان را می‌شنید ، از همان ابتدا با خود عهد کرده بود که شخصیتی چون پهلوانان داشته باشد.

شخصیت یعقوب و پهلوانان باستانی ایرانی

داستان‌های پهلوانی، در شکل‌گیری شخصیت یعقوب، بعنوان یک عیار و پهلوان، اثرگذار بود. به همین دلیل  او از سر علاقه به جنگ و نظامی‌گری، از جوانی حرفه ی پدری _  رویگری _ رابه کناری نهاد و شمشیر جنگاوری را به دست گرفت. یعقوب به عیاران پیوست ، در جوانی همراه برادرانش علی و عمرو در عیاری‌ها شرکت می‌کرد.خصلت پهلوانی یعقوب لیث، باعث می‌شد در حق فقرا دست درازی نکند .و همین مسئله، از او چهره ی یک پهلوان محبوب و رشید در نزد مردم را ساخته بود.

یعقوب لیث صفاری چگونه به عیاران پیوست؟

هرکدام از برادران یعقوب لیث صفاری ، حرفه‌ای را پیش گرفتند. یعقوب اول شاگرد رویگر شد، بعد از رویگری، به عیاری و راهزنی روی آورد و با داشتن  روحیه وشخصیت رهبری، از دیگران جلو افتاد، مردم از او حمایت کردند و رئیس عیاران شهر زرنگ شد.

یعقوب لیث و سرکردگان خوارج

یعقوب در آغاز به گروه‌های مطوعه که به‌طور داوطلبانه به جنگ می‌رفتند پیوست و چندی پس از آن به درهم بن ناصر که زرنگ را از دست عمال طاهریان درآورده بود گروید. او در جنگی که به فرماندهی درهم با خوارج درگرفت، شرکت کرد و عمار فرمانده خوارج را کشت و شهرت بیشتری کسب کرد.

یعقوب لیث و نگهبانی و پاس‌داری از زبان ملی پارسی

مهمترین اقدام یعقوب لیث صفاری پاسداری از زبان پارسی بود. با ورود اسلام به ایران، و با باز شدن پای عربها به این سرزمین، زبان عربی زبان رسمی حکومت‌های ایرانی- اسلامی شد و تا روی کار آمدن یعقوب لیث صفاری، این قانون داوم داشت. یعقوب لیث اولین پادشاه ایرانی بود که؛ بعد از ۲۰۰ سال که زبان عربی بر ایران حکمرانی می کرد را کنار زد و دستور داد زبان پارسی، دوباره زبان رسمی کشور و دربار شود. پس از یعقوب، با روی کار آمدن سامانیان، زبان رسمی در دربار آن‌ها ادامه یافت و به شکوفایی بیشتری رسید. یعقوب دستور داد که هیچ کس حق ندارد در سرزمین تحت حکومت او، به زبان عربی صحبت کند. یعقوب لیث صفاری، زبان پارسی را جایگزین زبان عربی کرد تا فرهنگ ملی ایرانی و پارسی را به سرزمینش بازگرداند.

عیاران که بودند؟

عیاران گروه‌هایی بودند که در شهرها و مناطق اطراف زرنج و بُست،  برای مقابله با خوارج تشکیل شدند. و به آن‌ها عیاران و غارتگران می‌گفتند؛ چون  عیاران همان قدر که خارجی ها را آزار می‌دادند، برای مقامات رسمی و افراد مطیع قانون هم، مزاحمت ایجاد می‌کردند. عیاران که پیرو آیین پهلوانی و جوانمردی، به‌شمار می‌رفتند، از عناصر فعال در خراسان و سیستان بودند.

رابطه ی عیاران و حاکمان چگونه بود؟

قدرت  عیاران به‌اندازه‌ای بود که حکمرانان و وزرا از آن‌ها یاری می‌ گرفتند. عیاران طبقه‌ای سلحشور و پهلوان، از عوام مردم بودند که تشکیلاتی خاص و اتحادیه‌هایی داشتند. در هر شهر تا حدودی به تشکیلات اصناف مرتبط بودند و گاهی از راهزنی معیشت خود را می‌گذراندند. عیاران در جنگ‌ها به ثروتمندان دستبرد می‌زدند و ثروتشان را مالک می شدند. یعقوب لیث صفاری هم از سرهنگان این طایفه بود.

https://www.aparat.com/v/nuqxf3ahttps://www.aparat.com/v/jqv74orhttps://www.aparat.com/v/nuqxf3ahttps://www.aparat.com/v/jqv74or

چگونگی ورود یعقوب لیث صفاری به قدرت و سیاست:

در سال ۲۲۰ق،  اوضاع سیستان از جمله در شهرهای بزرگ آن مثل زرنج و بست بسیار آشفته و نا به سامان بود و در همین اوضاع، شورش‌ها و جنگ میان سرداران ادامه یافت. عیاران شهر زرنج در سال ۲۳۱ یا ۲۳۲ق  به ‌سرکردگی یعقوب لیث صفاری، و  به‌کمک شخصی بنام  صالح بن نصر که از عیاران نامی بود، برخاستند و یعقوب صفاری را در نبرد با بشیر یا بشار نامی که بر بست غلبه کرده بود، یاری دادند.

در این میان و در جریان همین شورش‌ها بود که رفته‌رفته یعقوب لیث پا به عرصهی حیات سیاسی منطقه گذاشت . سیستان در سه دهه ی اول قرن ۳ق، دائماً دستخوش ناآرامی و جنگ میان خوارج ، مخالفان حکومت، و سپاه حکومت خراسان و شبه نظامیان بود.

یعقوب لیث در آغاز نیمه قرن ۳ق، پس از چند سال عیاری، سربازی و سرداری جنگ، سراسر سیستان را تصرف کرد؛ ازاین‌رو تاریخ رسمی آغاز امارت او سال ۲۵۱ق است. با وجود این مطلب،هنوز هم تعیین تاریخ رسمیِ آغاز حکومت یعقوب لیث صفاری دشوار است؛ زیرا از همان سال ۲۴۷ق که او به‌عنوان امیر شهر سیستان برگزیده شد، نشان داد که به حکومت یک شهر و ولایت قانع نیست. کلا آغاز حکومت مستقل یعقوب زمانی است که محمد بن طاهر را شکست داد. یعقوب از زمانی که طاهریان همچنان در خراسان بر سر کار بودند، کارهای بزرگی انجام داد و قدرت خود را محکمتر کرد.

یعقوب لیث صفاری و فتح هرات

توان و قدرت رزمی بالایی که یعقوب در جنگ با خوارج‌ از خود نشان داده بود، باعث شد که از طرف محمد بن طاهر به حاکمیت کرمان منصوب شود. یعقوب علاوه بر کرمان، سیستان را نیز ضمیمه قدرت خود کرد. اما هدف اصلی او تسخیر نیشابور بود. یعقوب اصلا نمی‌توانست حکومت طاهریان  بر خراسان را تحمل کند و سرانجام مصمم شد ، طاهریان را از سر راهش بردارد. یعقوب لیث صفاری، برای حمله به خراسان دنبال بهانه می گشت، که این فرصت با پناهنده شدن عبدالله بن محمد به محمد بن طاهر ، بهانه ی او فراهم شد و به خراسان حمله کرد. یعقوب برای دست یابی و فتح  خراسان، اول به سراغ هرات رفت و هر چند در این جنگ زخمی شد، ولی توانست آنجا را  در قبضه ی خود درآورد.

یعقوب لیث چگونه به حکومت طاهریان پایان داد؟

بعد از فتح هرات و خراسان، یعقوب قصد فتح نیشابور را داشت. او در ماه شعبان سال ۲۵ هجری قمری راهی نیشابور شد تا علاوه بر از میان برداشتن عبدالله، نیشابور را هم به سرزمین قدرت خود اضافه کند. عبدالله بن محمد از ضعف محمد بن طاهر مطلع بود؛ از این‌ رو، هنگام ورود به خراسان نیروهایش را همراه برد و و نیشابور را به محاصره خود درآورد. محمد بن طاهر که دستگاه حکومتی ضعیف و سستی را داشت، قدرت رویارویی با عبدالله را نداشت. سرانجام با وساطت علمای دربار، بین محمد بن طاهر و عبدالله صلح برقرار شد و حکومت طبس و قهستان به عبدالله داده شد.

یعقوب که به‌دنبال بهانه‌ای دیگر بود  نیشابور را به تصرف خود در بیاورد ، وقتی احمد بن فضل از او گریخت و به محمد بن طاهر پناه آورد، یعقوب لیث از امیر طاهری خواست او را تحویل دهد؛ اما امیر مخالفت کرد و یعقوب بهانه حمله به نیشابور را به دست آورد. و به حکومت طاهریان در خراسان پایان داد. و به این ترتیب یعقوب در سال ۲۵۹ هجری قمری بر خراسان پیروز شد و حکومت صفاریان را تشکیل داد.

رویارویی خلیفه عباسی با یعقوب

خلیفه عباسی بغداد،  به دلیل لشکر کشی های یعقوب لیث صفاری بر او خشم گرفت و نامه‌ای به عبیدالله بن طاهر حاکم عراق نوشت که طبق فرمان خلیفه ؛یعقوب لیث را از حاکمیت خراسان عزل کرده است.  و باید سی نسخه از رونوشت حکم عزل یعقوب، را به سراسر ایران ارسال کند. در متن نامه خلیفه، یعقوب را یک باطنی نام نهاده بود . و منظور از باطنی پیروان مذهب اسماعیلیه بود.او به یعقوب لیث تهمت زده بود.و  مهر باطنی بودن بر پیشانی یعقوب لیث زده شد و همه‌جا شایعه شد که یعقوب به مذهب اسماعیلیه گرویده است.

یعقوب گمان می‌کرد تعقیب و سرکوب علویان طبرستان باعث خشنودی خلیفه می گردد . و خلیفه او را مورد احترام قرار دهد؛ اما  چنین نشد . پس یعقوب کینه ی این تهمتها را به دل گرفت و بر آن شد با جمع‌آوری نیروهای خود به بغداد حمله و معتمد عباسی را از خلافت عزل کند.

یعقوب به نبرد با سپاهیان خلیفه رفت؛ اما متاسفانه در «دیرالعاقول» از لشکر خلیفه عباسی شکست خورد و ناگزیر به خوزستان بازگشت. خلیفه یعقوب را بخشید و پیکی نزد او فرستاد و از او خواست به خراسان بازگردد؛ اما یعقوب نپذیرفت و با نشان دادن طبقی از تره و ماهی و پیاز به فرستاده خلیفه به او گفت:

« به خلیفه بگو من رویگرزاده هستم و غذایم این است و امیری و مال را از طریق عیاری و جوانمردی به دست آورده‌ام. نه میراث به من رسیده و نه تو آن را به من عطا کرده‌ای. پس تا تو و خاندان تو را بیرون نکنم، از پای نمی‌نشینم یا به هدفم می‌رسم یا بر سفره ساده خود برمی‌گردم.»

لشکرکشی یعقوب لیث صفاری به بغداد 

یعقوب  صفاری، برای انتقام شکست دیرالعاقول ، در خزانه ی خود را باز کرد و لشکر را فراخواند تا  به بغداد حمله کنند.و با لشکریانش از خوزستان روانه پایتخت خلافت شد. اینجا بود که یعقوب لیث پس از طی مسیر طولانی به درد قولنج دچار شد. درد او را رها نمی‌کرد.

مرگ یعقوب لیث صفاری:

زمانی که یعقوب لیث صفاری به جندی شاپور رسید، سخت بیمار شد. برادرش عمرو با بیمار شدن یعقوب خود را به او رساند تا از او پرستاری و حمایت کند. یعقوب ۱۰ روز مانده از شوّال سال ۲۶۵ق متاسفانه بر اثر قولنج در گندی‌شاپور خوزستان از دنیا رفت. او ۱۷ سال و ۹ ماه بر خراسان، کابل، سند، هند، سیستان، فارس و کرمان حکومت کرد.

گنج گمشده ی داریوش سوم هخامنشی ، کلیک کنید!

آرامگاه یعقوب لیث صفاری کجاست؟

آرامگاه یعقوب لیث صفاری در شهر دزفول استان خوزستان واقع شده است.

ویژگی ها و امتیازهای اخلاقی یعقوب لیث صفاری:

یعقوب یک عیار جوانمرد بود. از ویژگی‌هایی اخلاقی چون حمیت، صداقت، راستی و درستی برخوردار بود. با متجاوزان به‌سختی برخورد می‌کرد. و خودش و لشکرش را خدمت‌گذار مردم می‌دانست. علاوه بر آن در سیاست‌مداری کارکشته بود، خدمت‌گذاران را پاداش می‌داد. مثل مردم معمولی غذا می‌خورد، کاخ ، قصر و تجملاتی نداشت، بسیار رادمرد، بخشنده، شجاع، نجیب و شریف بود. یعقوب، درگرفتن مالیات به مردم سخت نمی‌گرفت؛ یعقوب در دین خود استوار بود، نماز می‌خواند و سعی می‌کرد که با خداپرستان نجنگد.

برای دسترسی به مطالب بیشتر می‌توانید به وبسایت جناب آنلاین مراجعه کنید.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *